تنها چند روز بعد از حادثه تحقیقات پلیس به ویژه مسئولیت ارتکاب این جنایت را متوجه اطرافیان روح الله خمینی یافت. ایران تقاضای استرداد آنان را کرد. اما مقامات دولتی و رسمی، برای آرام ساختن مردم، حقایق مربوط به این پروندهء هشدار دهنده را به اطلاع مردم نرساندند. آنها نمیخواستند روحانیون ناراحت شوند. اما یکی از سهلانگاریهای بزرگ توسط دولت وقت پذیرفت و آنها نخواستند با معرفی عاملان حقیقی این جنایت، احساسات مذهبی مردم را جریحهدار کرده و آنها را بشورانند به ویژه آنکه به نظر میرسید هرگونه ادعایی از جانب حکومت در آن زمان، برای مردمی که تحت القاعات آخوندها و مذهبیون بودند، قابل باور نبود و مردم عکس آن را قبول می کردند.
عكسي از صدها پيكر سوخته فاجعه سينما ركس آبادان: شاهكار اسلام پرستان و آخونديسم
به راستی اگر برادران لومیر میدانستند که در عصر 50 و یا 60 سالگی سینما، سینمایی که برای تفنن و تفریح، برای جاذبه و زیبایی اینگونه به سیاهی و زشتی، نفرت و تباهی و کوره آدمسوزی مبدل شده است، چگونه دگرگون میشدند. یا آقامالیان ها، آوانس، آنهایی که آبی و رابی را ساختند، سردار ساکر هندی و کمپانی هند شرقی و فیلمهای سینماییش، عبدالحسین نوشین، عبدالحسین سپنتا، برادران کوشان که زنده شدهاند و سر از گور بیرون آوردهاند تا نظارهگر نفتی باشند که از پالایشگاه آبادان استخراج میشود تا به روی آتش انقلاب پاشیده شود، مطمئنن همگی از آوردن صنعت سینما به دنیا خصوصن ایران اظهار ندامت میکردند.
چرا آبادان؟
بررسی وقایع پیش از فاجعه 22 بهمن 57، به خوبی نشان دهندهء فعالیت اسلام پرستان در آتش زدن سینماهای گوناگون در جای جای کشور است. در بیشتر این آتشسوزیها تنها خسارات مادی به بار میآمد و اگر خسارات جانی هم ایجاد میشد، اندک بود. «اسلام خون میخواهد» و بنابراین به فاجعهای بزرگتر جهت همراه کردن قویتر مردم بر ضد نظام شاهنشاهی نیاز است.
این بار باید صدها تن به طرز فجیعی کشته شوند به ویژه زنان، کودکان و نوجوانان، تا افکار عمومی به شدت بر ضد رژیم وقت تحریک شود. اما چرا آبادان؟ شهر استراتژیک و بسیار مهم آبادان، شریان حیاتی نفت ایران بود. بزرگترین پالایشگاه ایران و جهان در آنجا قرار داشت و هرگونه اعتراض و اعتصاب كارگران صنعت نفت كه بسياري از آنها در شهر آبادان سكونت داشتند، میتوانست کمر حکومت را بشکند که در واقع نیز چنین شد.
هاشم عبدالرضا آشور
به دنبال این جنايت هولناك، یکی از عوامل فاجعه یعنی هاشم عبدالرضا آشور تلاش میکند به سرعت از مرز ایران به عراق بگریزد و نزد روح الله خمینی در نجف برود و در واقع از چنگ عدالت فرار کند که توسط مرزبانان عراقی دستگیر میشود. آشور به روشني به آتش زدن سينما با استفاده از تينر و فسفر سفيد اقرار ميكند. ساواك از لابهلاي اعترافات آشور، به افراد رده بالاتر اين جنايت كه شيخ عباس تهراني و شيخ عبدالله هستند ميرسد. بررسي كارشناسان ساواك نشاندهنده مشابهت اين آتش سوزي با آتش سوزي سينما آريا در مشهد است. با اين تفاوت كه آتش سوزي به هنگام بامداد و تعطيلي سينما انجام گرفت و سه كارگر بيگناه به طرز بسيار فجيعي سوختند. اما كشته شدن سه كارگر چندان تحركي به انقلاب نميداد و ميبايست فاجعهاي بزرگتر تدارك ديده شود.
اما آن طرف ماجرا، مذهبيون جنايتكار نيز بيكار نمينشيند و با پخش گسترده اعلاميه و اخبار دروغين در مساجد، تكيهها و محلات سراسر كشور، ساواك و حكومت را عامل جنايت سينما ركس آبادان معرفي و در اذهان مردم سادهلوح جا مياندازند. اما بزرگترین موفقیت تهی مغزان مذهب پرست بدست میآید. پس از حادثه، در حالی که برخی مدارک روشن موجود در نزد ساواک، نشاندهندهء دخالت گروهکها و اشخاص سرشناس مذهبی ضد حكومت در این آتشسوزی است، مردم آبادان یکصدا ساواک و حکومت را عامل این جنایت تصور می نمایند!
دکتر هوشنگ نهاوندی، وزیر علوم در دوران پیش از انقلاب در کتاب خاطرات خود چنین نوشته است:
«روز 19 اوت که پنجشنبه ای بود، اوایل بعد از ظهر، آتش در سینما رکس آبادان، پایتخت صنعت نفت را سوزاند و ویران کرد. چهارصد و هفتاد و هفت تن که بیشترشان زنان و کودکان بودند خفه شدند یا سوختند و مردند. همهء درهای خروجی با دقت ویژهای از داخل قفل شده بودند. ماموران آتش نشانی آبادان نتوانستند کسی را از مرگ نجات دهند. آتش سوزی عمدی بود. جنایتی وحشتناک و فراموش نشدنی. تنها سه سال بعد بود که مقامات رسمی جمهوری اسلامی پذیرفتند که این عمل کار آنان بوده و اساسن دارای ماهیت اسلامی بوده است... تنها چند روز بعد (از حادثه) تحقیقات پلیس به ویژه مسئولیت ارتکاب این جنایت را متوجه اطرافیان روح الله خمینی یافت. ایران تقاضای استرداد آنان را کرد. اما مقامات دولتی و رسمی، برای آرام ساختن مردم، حقایق مربوط به این پروندهء هشدار دهنده را به اطلاع مردم نرساندند. (آنها) نمیخواستند روحانیون ناراحت شوند... مطبوعات بین المللی و در صدر آنها چند نشریهء چاپ پاریس، اسلامیون را متهم به این جنایت وحشتناک کردند.»
شاه فقید در کتاب «پاسخ به تاریخ» این چنین نوشته است:
«مقصر واقعی به عراق گریخت و در آنجا دستگیر شد. اعترافات او ثبت شد؛ ولی قضاتی که مرعوب شده یا جبون بودند، بر این قضیه سرپوش نهادند. فقط این شخص بود که می توانست بگوید این جنایت را به نیابت از طرف چه کسی مرتکب شده بود.»
علياحضرت شهبانو فرح پهلوي (ديبا) در كتاب خاطرتش (كهن ديارا، چاپ پاريس، 2004 م، صفحات 3- 272) درباره فاجعة سينما ركس آبادان چنين نوشته است:
«در اين موقع بود كه فاجعة سينما ركس آبادان به وقوع پيوست و اين عملي بود براي تشديد خشم مردم، ايجاد كينه و نفرت و قدمي غيرقابل بازگشت در راه متلاشي كردن مملكت. روز 28 مرداد با آغاز نمايش فيلم، ناگهان آتش در سينماي آبادان زبانه كشيد. چهارصد نفر در اين واقعه در ميان شعلههاي آتش جان سپردند. من كه به استفادهء سياسي مخالفين از اين واقعه يقين داشتم، فورن با نخست وزير تماس گرفتم و او را از تصميم خود دائر بر رفتن نزد مجروحين و خانوادة قربانيان اعلام كردم. او مرا منصرف كرد و من با شنيدن سخن او ناگهان احساس كردم كه او اعتماد خود را از دست داده است. از بدو اغتشاشات، حدود پنجاه سالن سينما توسط طرفداران خميني به آتش كشيده شده بود. فاجعة سينما ركس نيز كار همان افراد متعصب بود.»
«روز 19 اوت که پنجشنبه ای بود، اوایل بعد از ظهر، آتش در سینما رکس آبادان، پایتخت صنعت نفت را سوزاند و ویران کرد. چهارصد و هفتاد و هفت تن که بیشترشان زنان و کودکان بودند خفه شدند یا سوختند و مردند. همهء درهای خروجی با دقت ویژهای از داخل قفل شده بودند. ماموران آتش نشانی آبادان نتوانستند کسی را از مرگ نجات دهند. آتش سوزی عمدی بود. جنایتی وحشتناک و فراموش نشدنی. تنها سه سال بعد بود که مقامات رسمی جمهوری اسلامی پذیرفتند که این عمل کار آنان بوده و اساسن دارای ماهیت اسلامی بوده است... تنها چند روز بعد (از حادثه) تحقیقات پلیس به ویژه مسئولیت ارتکاب این جنایت را متوجه اطرافیان روح الله خمینی یافت. ایران تقاضای استرداد آنان را کرد. اما مقامات دولتی و رسمی، برای آرام ساختن مردم، حقایق مربوط به این پروندهء هشدار دهنده را به اطلاع مردم نرساندند. (آنها) نمیخواستند روحانیون ناراحت شوند... مطبوعات بین المللی و در صدر آنها چند نشریهء چاپ پاریس، اسلامیون را متهم به این جنایت وحشتناک کردند.»
شاه فقید در کتاب «پاسخ به تاریخ» این چنین نوشته است:
«مقصر واقعی به عراق گریخت و در آنجا دستگیر شد. اعترافات او ثبت شد؛ ولی قضاتی که مرعوب شده یا جبون بودند، بر این قضیه سرپوش نهادند. فقط این شخص بود که می توانست بگوید این جنایت را به نیابت از طرف چه کسی مرتکب شده بود.»
علياحضرت شهبانو فرح پهلوي (ديبا) در كتاب خاطرتش (كهن ديارا، چاپ پاريس، 2004 م، صفحات 3- 272) درباره فاجعة سينما ركس آبادان چنين نوشته است:
«در اين موقع بود كه فاجعة سينما ركس آبادان به وقوع پيوست و اين عملي بود براي تشديد خشم مردم، ايجاد كينه و نفرت و قدمي غيرقابل بازگشت در راه متلاشي كردن مملكت. روز 28 مرداد با آغاز نمايش فيلم، ناگهان آتش در سينماي آبادان زبانه كشيد. چهارصد نفر در اين واقعه در ميان شعلههاي آتش جان سپردند. من كه به استفادهء سياسي مخالفين از اين واقعه يقين داشتم، فورن با نخست وزير تماس گرفتم و او را از تصميم خود دائر بر رفتن نزد مجروحين و خانوادة قربانيان اعلام كردم. او مرا منصرف كرد و من با شنيدن سخن او ناگهان احساس كردم كه او اعتماد خود را از دست داده است. از بدو اغتشاشات، حدود پنجاه سالن سينما توسط طرفداران خميني به آتش كشيده شده بود. فاجعة سينما ركس نيز كار همان افراد متعصب بود.»
سیدعلی اندرزگو
ارتشبد قره باغی (وزیر کشور در دولت شریف امامی) در گفتگو با احمد احرار به بررسی وقایع سالهای 56 و 57 می پردازد.
احمد احرار:
«یکی دیگر از مسائلی که آقای دکتر باهری در خاطرات خود ذکر میکند و آن را هم از دلایل استعفای خود میداند، موضوع پروندهء متهم یا متهمین آتش سوزی سینما رکس آبادان است. خیال میکنم در مورد این قضیه، حضرتعالی که وزیر کشور بودید از جریان امر مطلع باشید. بنده خاطرم هست که همان ایام از آقای شریف امامی شنیدم که گفتند در ضیافتی که به افتخار یکی از میهمانان خارجی - اگر اشتباه نکنم، ضیاءالرحمان رئیس جمهوری بنگلادش - ترتیب یافته بود، آمدند و آهسته چیزی به اعلاحضرت گفتند. ایشان بلافاصله از سر میز برخاستند و رفتند و وقتی برگشتند به من و سپهبد مقدم (رئیس وقت ساواک) اشاره کردند که برویم... گفتند الآن صدام بود که تلفن میکرد و خبر داد که عراقیها کسی را در موقع عبور از مرز گرفتهاند و او اعتراف کرده که از عوامل آتشسوزی سینما رکس بوده است... در 23 شهریور 57 آقای دکتر باهری که وزیر دادگستری بود اعلام کرد که دومین عامل آتش سوزی سینما رکس هم دستگیر شد. من نمیدانم که بود ولی یادم هست در همان ایام شخصی به نام سیدعلی اندرزگو معروف به شیخ عباس تهرانی در جریان زد و خورد با مامورین ساواک تیر خورد و دستگیر شد. این شخص از فعالان مذهبی بود و مرتبن به سوریه و لبنان و عراق میرفت و با آقای خمینی ارتباط نزدیک داشت...»
از آن جایی كه ماموران ساواك پس از جنايت سينما ركس، به طور دائم و بيش از پيش در جستجوی اندرزگو بودند، توانستند اطلاعاتی درباره وي حین بازجويي تعدادی از مذهبيون دستگیر شده بدست آورند. ساواك در چارچوب این اطلاعات، تلفنهای قسمت وسیعی از شهر تهران را تحت كنترل گرفت تا توانست رد مكالمات او را بدست آورد و پی برد كه اندرزگو روز 2 شهريور 1357 (برابر 19 ماه رمضان)، افطار را در منزل یكی از دوستانش خواهد بود. اندرزگو، نزدیكی غروب آن روز با یك موتور راهی منزل دوستش شد؛ ماموران ساواك پيشتر منطقه را به محاصره در آورده بودند. وی پس از ورود به خیابان سقاباشی متوجه حضور ماموران ساواك شد، اما برای فرار از مهلكه، دیگر دیر شده بود. وی با پناه گرفتن در پشت یك اتومبیل سعی در گمراه كردن ماموران داشت، اما ماموران ساواك از فاصله دور پاهای او را مورد هدف قرار دادند. اندرزگو در اين فاصله توانست تعدادی از اسناد بسيار مهمي را كه در جیب داشت در دهان گذاشته و بجود. ماموران ساواك كه از اقدامات این تروريست در به خطر انداختن جان مردم بيگناه وحشت داشتند از فاصله دور او را به گلوله بسته بودند و از این باك داشتند كه اندرزگو به خودش مواد منفجره بسته باشد. آنها وقتی مطمئن شدند كه اندرزگو قادر به انجام حركتی نیست به وی نزدیك شده و او را روی برانكارد قرار دادند، اما اندرزگو با تكانی خود را از روی برانكارد به داخل جوی آب انداخت و بدين ترتيب يكي از ترتيبدهندگان کشتار مردم آبادان، اسرار بسيار مهمي را با خود به گور برد. اندرزگو را ميتوان مغز متفكر آدمكشان مذهبي دانست كه با هوشياري، شهرنفتی آبادان و روز خاص 28 مرداد را انتخاب كرده بود.
اندرزگو، تروریستی كه دامنهء آدمكشياش از لبنان تا افغانستان گسترده بود، در مدت اقامتش در لبنان، در تشكل بخشیدن به گروهکهای خرابکار فلسطینی موفقیتهایی كسب كرد. ساواك 15 سال سایهوار دنبال او میگشت، ولی هر وقت به مخفیگاه وی میرسید، وی توانسته بود از دام ماموران بگریزد. عبدالكریم سپهرنیا، دكتر حسینی، شیخ عباس تهرانی، ابوالحسن نحوی، سید ابوالقاسم واسعی، محمد حسین الجوهرچی، نامهایی بودند كه وی از آنها استفاده میكرد و مناسب هر نام، به چهرهای تازه ظاهر میگردید.
ارتشبد قره باغی:
«میدانید که آتش سوزی سینما رکس قبل از تشکیل دولت شریف امامی اتفاق افتاد ولی چون مسئلهای نبود که فراموش شود، در هیئت دولت از همان ابتدا صحبت میشد که بالاخره باید عوامل این حادثه را پیدا کنند... هر بار در جلسات هیئت دولت قبل از ورود در دستور جلسه راجع به این موضوع مذاکره میشد و آقای شریف امامی از آقای دکتر باهری (وزیر دادگستری) سوال میکرد که پرونده به کجا رسید. ایشان هم جواب می داد که مشغول هستیم؛ پرونده را آوردهاند و بررسی میکنیم و از این حرفها. یک بار موقعی که جلسهء هیئت دولت تمام شد، من آقای دکتر باهری را به کناری کشیدم و گفتم: آقای دکتر، این موضوع خیلی مهم است. خیلی حساس است. خیلی در اطرافش سروصدا می شود. چطور است که (پرونده شناسایی و دستگیری عاملین جنایت) به جایی نمی رسد؟ ایشان البته به طور خصوصی اظهار داشت که یکی از عوامل جنایت موقع عبور از مرز (توسط عراقیها) دستگیر شده و به دخالت در واقعهء حریق سینما رکس اعتراف کرده است.»
حسین تکبعلی زاده
در سال ۱۳۵۹ فردی به نام حسین تکبعلیزاده خود را به مقامات رژيم اسلامي معرفی کرد و اقرار کرد که عامل جنایت او بوده است. او به همراه همدستانش دستگیر و پس از هجده جلسه محاکمه به اعدام محکوم و تیرباران شد. وی فردی معتاد و بیکار بود. اما همدستان او كه بودند؟ كسي نميداند اما رژيم آدمكش اسلامي، مالك نگونبخت سينما كه اصالتن آذري بود و هنگام آتش سوزي سينما در تهران به سر ميبرد، بليط فروش، نگهبان شب، آپاراتچي و ... را تيرباران كرد. اما تكبعلي زاده تنها يك عامل رده چندم بود كه ردههاي بالاتر را نميشناخت. حسین تکبعلیزاده توسط موسوي تبريزي در يك محاكمه نمايشي به همراه برخي ديگر محكوم و تیرباران شد و بدین ترتیب راز بزرگ قتل عام مردم بیگناه آبادان را با خود به گور برد؛ هرچند که ماه هیچگاه پشت ابر نمیماند و دادگاه خداوند براي گناهكاران و سيهروزان به زودي برپا خواهد شد.
حاج عبدالله
حسین بروجردی از اعضای سابق گروهك هیات موتلفه اسلامی، مذهبیهای پیرو روحالله خمینی را مسئول این فاجعه میداند و از جمله سیدعلی خامنهای (با نام مستعار حاج عبدالله) را برنامهریز آتش زدن سینما رکس معرفي مينمايد. وی بیان میکند که در آن زمان ما به تصور اینکه قرار است کاباره یا عرقفروشی یا فاحشهخانهای را آتش بزنند، شش کیلو مواد آتشزا را از تهران به آبادان منتقل کردیم. نحوه استفاده از این مواد را هم به حسین تکبعلیزاده (که در بازار آبادان کار میکرد) و چند نفر دیگر که سید حسین موسوی تبریزی قرار ملاقات آنها با ما را گذاشته بود، آموزش دادیم. پیش از سفر در بوذرجمهری تهران حاج عبدالله (خامنهای) پاکتی را به آنها میدهد که در آبادان به دست موسوی تبریزی برسانند. روی در پاکت جملهای نوشته بودند و روی آن چسب زده بودند که اگر کسی پاکت را باز میکرد نوشته به هم میخورد. دیگر افراد دخیل در این فاجعه که بروجردی از آنها نام میبرد عبارتند از: حسن زارع، حسین زارع، فرجالله برزگر (یا بذرکار)، علی محمدی، کیاوش، رشیدیان و حجتالاسلام جمی. در ادامه وی بیان میکند که در حالی که در آبادان و نیز استانهای اطراف یا تهران به اندازه کافی حاکم شرع وجود داشت، سید حسین موسوی تبریزی را که در سال ۱۳۵۹ مسئول دادستانی انقلاب تبریز بود، از تبریز به آبادان گسیل میکنند تا خودش سروته قضیهای را که از نزدیک مسئول اجرایش بوده است هم بیاورد.
سيدمحمد كياوش
به گفته تکبعلیزاده، عامل اصلی حادثه آتشسوزی، سید محمد کیاوش که قبل از انقلاب معلم و از رهبران نیروهای مذهبی این شهر بود، همان کسی است که نقشه آتش زدن سینما رکس آبادان و کشتار حدود چهارصد نفر از مردم این شهر را اجرا کرد. کیاوش پس از انقلاب فرماندار آبادان شد و به پیگیری حادثه سینما رکس آبادان پرداخت تا بتواند رد جناياتش را به نحوي پاك كند. وی پس از یک دوره، نماینده آبادان شد و در ماجرای انفجار حزب جمهوری اسلامی در هفتم شهریور ۱۳۶۰ به هلاكت رسيد.
در سال ۱۳۵۹ فردی به نام حسین تکبعلیزاده خود را به مقامات رژيم اسلامي معرفی کرد و اقرار کرد که عامل جنایت او بوده است. او به همراه همدستانش دستگیر و پس از هجده جلسه محاکمه به اعدام محکوم و تیرباران شد. وی فردی معتاد و بیکار بود. اما همدستان او كه بودند؟ كسي نميداند اما رژيم آدمكش اسلامي، مالك نگونبخت سينما كه اصالتن آذري بود و هنگام آتش سوزي سينما در تهران به سر ميبرد، بليط فروش، نگهبان شب، آپاراتچي و ... را تيرباران كرد. اما تكبعلي زاده تنها يك عامل رده چندم بود كه ردههاي بالاتر را نميشناخت. حسین تکبعلیزاده توسط موسوي تبريزي در يك محاكمه نمايشي به همراه برخي ديگر محكوم و تیرباران شد و بدین ترتیب راز بزرگ قتل عام مردم بیگناه آبادان را با خود به گور برد؛ هرچند که ماه هیچگاه پشت ابر نمیماند و دادگاه خداوند براي گناهكاران و سيهروزان به زودي برپا خواهد شد.
حاج عبدالله
حسین بروجردی از اعضای سابق گروهك هیات موتلفه اسلامی، مذهبیهای پیرو روحالله خمینی را مسئول این فاجعه میداند و از جمله سیدعلی خامنهای (با نام مستعار حاج عبدالله) را برنامهریز آتش زدن سینما رکس معرفي مينمايد. وی بیان میکند که در آن زمان ما به تصور اینکه قرار است کاباره یا عرقفروشی یا فاحشهخانهای را آتش بزنند، شش کیلو مواد آتشزا را از تهران به آبادان منتقل کردیم. نحوه استفاده از این مواد را هم به حسین تکبعلیزاده (که در بازار آبادان کار میکرد) و چند نفر دیگر که سید حسین موسوی تبریزی قرار ملاقات آنها با ما را گذاشته بود، آموزش دادیم. پیش از سفر در بوذرجمهری تهران حاج عبدالله (خامنهای) پاکتی را به آنها میدهد که در آبادان به دست موسوی تبریزی برسانند. روی در پاکت جملهای نوشته بودند و روی آن چسب زده بودند که اگر کسی پاکت را باز میکرد نوشته به هم میخورد. دیگر افراد دخیل در این فاجعه که بروجردی از آنها نام میبرد عبارتند از: حسن زارع، حسین زارع، فرجالله برزگر (یا بذرکار)، علی محمدی، کیاوش، رشیدیان و حجتالاسلام جمی. در ادامه وی بیان میکند که در حالی که در آبادان و نیز استانهای اطراف یا تهران به اندازه کافی حاکم شرع وجود داشت، سید حسین موسوی تبریزی را که در سال ۱۳۵۹ مسئول دادستانی انقلاب تبریز بود، از تبریز به آبادان گسیل میکنند تا خودش سروته قضیهای را که از نزدیک مسئول اجرایش بوده است هم بیاورد.
سيدمحمد كياوش
به گفته تکبعلیزاده، عامل اصلی حادثه آتشسوزی، سید محمد کیاوش که قبل از انقلاب معلم و از رهبران نیروهای مذهبی این شهر بود، همان کسی است که نقشه آتش زدن سینما رکس آبادان و کشتار حدود چهارصد نفر از مردم این شهر را اجرا کرد. کیاوش پس از انقلاب فرماندار آبادان شد و به پیگیری حادثه سینما رکس آبادان پرداخت تا بتواند رد جناياتش را به نحوي پاك كند. وی پس از یک دوره، نماینده آبادان شد و در ماجرای انفجار حزب جمهوری اسلامی در هفتم شهریور ۱۳۶۰ به هلاكت رسيد.
آخرین زندگی صدها انسان بی گناه در کوره آدم سوزی دین پرستان وطن فروش
سرنوشت سینما
متاسفانه بقایای سینما در سال ۱۳۸۴ تخریب و به مجتمع تجاری تبدیل شد. کشته شدگان سینما شهید محسوب شدند و همچنان برای بزرگداشت آنان مراسم گلباران بر مزارشان برگزار میشود!
متاسفانه بقایای سینما در سال ۱۳۸۴ تخریب و به مجتمع تجاری تبدیل شد. کشته شدگان سینما شهید محسوب شدند و همچنان برای بزرگداشت آنان مراسم گلباران بر مزارشان برگزار میشود!
دست اندركاران جنايت
1- سيدعلي خامنهاي (شيخ عبدالله)
2- سيدعلي اندرزگو (شيخ عباس تهراني)
3- سيدمحمد كياوش
4- سيدحسين موسوي تبريزي
5- حسن زارع
6- حسين زارع
7- فرجالله برزگر
8- علی محمدی
9- رشیدیان
10- حجتالاسلام جمی
11- هاشم عبدالرضا آشور
12- حسین تکبعلی زاده
چارت سازماندهندگان وحشت بزرگ در سینما رکس آبادان
فاجعه کشتار دسته جمعی صدها انسان بی گناه در سینما رکس آبادان، از نخستین دستآوردهای انقلاب شومی بود که تنها چند ماه بعد، سازماندهندگان آن به قدرت رسیدند. آنها با فجایع هولناک و زشتی که درست پس از بدست گیری قدرت انجام دادند نشان دادند که انجام چنین فاجعهای تنها از عهدهء آنها برمی آید. به نمونه های بسیار کوچک آن توجه فرمایید:
1- تیرباران جمعی از بهترین افسران ارتش در بهمن و اسفند 57
2- اعدام هزاران دگراندیش سیاسی در سالهای 58 تا 67
3- اعدام چهار هزار زندانی سیاسی بی گناه در ظرف چند روز در شهریور 1367 در زندانهای اوین، گوهردشت، عادل آباد و ...
4- تجاوز به زندانیان سیاسی دختر پیش از اعدام
5- تدارک و سازماندهی و حملهء مغول وار به کوی دانشگاه تهران در تیر ماه سال 1378 و خرداد ماه 1388
6- قتلهای زنجیره ای دگراندیشان، نویسندگان و روزنامه نگاران
7- کشتار صدها تن درجریان اعتراضات مسالمت آمیز پس از انتخابات ننگین 22 خرداد 1388
8- شکنجه فجیع، تجاوز و کشتار جوانان بی گناه در زندانهای مخوفی همچون کهریزک
و ...
پيوندها:
تراژدي ركس
بازتاب فاجعه ركس در روزنامهها
۱ نظر:
سیدمحمد کیاوش به هلاکت نرسید، پس از انجار حزب جمهوری اسلامی، نام خانوادگی اش را به «علوی تبار» !!!! تغییر داد، جالب است بدانید که پیش از انقلاب فامیل اولیه او «سید عربی» بود که به حکم «نون به نرخ روز خوری» ابتدااً به کیاوش و سپس به علوی تبار تغییر نام داد ـ هم اکنون در یک حوزه علمیه مخصوص خواهران در تهران تدریس ! می کند ....
ارسال یک نظر